جدول جو
جدول جو

معنی باز راندن - جستجوی لغت در جدول جو

باز راندن
((دَ))
حکایت کردن، بیان کردن
تصویری از باز راندن
تصویر باز راندن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

عقب ماندن عقب افتادن واپس افتادن، از کار ماندن و بهدف نرسیدن خسته شدن، بجا گذاشتن بجا ماندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باز ماندن
تصویر باز ماندن
((دَ))
واماندن، پس افتادن، به جا ماندن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از باز ماندن
تصویر باز ماندن
به جا ماندن، باقی ماندن
عقب ماندن، واپس ماندن
از کار ماندن، به مقصود نرسیدن
خسته شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازنشاندن
تصویر بازنشاندن
فتنه را خاموش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
عقب ماندن عقب افتادن واپس افتادن، از کار ماندن و بهدف نرسیدن خسته شدن، بجا گذاشتن بجا ماندن
فرهنگ لغت هوشیار
عقب مانده، عقب افتاده، از کار مانده، خسته، بجا مانده، پس مانده، خویشاوند کسی که پس از مرگ وی از و میراث برد، جمع بازماندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باز گرداندن
تصویر باز گرداندن
باز گردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باز خواندن
تصویر باز خواندن
مصادف شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غاز چراندن
تصویر غاز چراندن
کنایه از کار بیهوده کردن، بیکاری، ولگردی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کام راندن
تصویر کام راندن
کنایه از به عیش و عشرت زندگی کردن، خوش گذراندن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باز گرداندن
تصویر باز گرداندن
بازگشت دادن، برگردانیدن، باز فرستادن، واپس دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باز خواندن
تصویر باز خواندن
خواندن، دوباره خواندن، قرائت کردن
فراخواندن، احضار کردن
بازگرداندن
مطابق بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غاز چراندن
تصویر غاز چراندن
غازها را در علفزار بچرا واداشتن، بیکار بودن ول گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کار راندن
تصویر کار راندن
انجام دادن کاری را
فرهنگ لغت هوشیار
آرزو ها و امیال خود را تحقق بخشیدن کام یافتن، عیاشی کردن خوش گذراندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازگرداندن
تصویر بازگرداندن
((گَ دَ))
بازگردانیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بازخواندن
تصویر بازخواندن
((خا دَ))
طلب کردن، خواستن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غاز چراندن
تصویر غاز چراندن
کنایه از بر اثر بیکاری وقت خود را بیهوده تلف کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از باز نشاندن
تصویر باز نشاندن
نشاندن، وادار به نشستن کردن
فرو نشاندن، خاموش کردن فتنه یا آتش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازگرداندن
تصویر بازگرداندن
Reinstatement, Restore
دیکشنری فارسی به انگلیسی
восстановление , восстанавливать
دیکشنری فارسی به روسی
Wiedereinsetzung, wiederherstellen
دیکشنری فارسی به آلمانی
відновлення , відновлювати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
การคืนสถานะ , ฟื้นฟู
دیکشنری فارسی به تایلندی
pengembalian jabatan, mengembalikan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
إعادة التّنصيب , أعاد
دیکشنری فارسی به عربی
पुनः स्थापना , बहाल करना
دیکشنری فارسی به هندی